ارامنه حمريان


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 5 اسفند 1390
بازدید : 640
نویسنده : عباس يالقيز

 دبيرستان تعطيل شده بود، سال دوم دبيرستان بودم، با شتاب به مدرسه ي طلبگي ( مسجد حاج مد ابراهيم) مي رفتم. توي ذهنم درس منطق را مرور مي کردم. کتاب الکبري في المنطق که البته کتاب کوچکي بود اما پر بار و پر نکته. درست سر پيچ کوچه مدرسه- توي خيابان عباس آباد، ميان باغ ملي و سه راه ارامنه- ديدم زن خاچيک با دخترش سونيا دارند از روبرويم مي آيند. شش سال مي شد که آن ها را نديده بودم. سونيا دو سال از من بزرگتر بود. مادرش مثل بيشتر زن هاي ارمني روسري اش را پشت گردن و زير بافه ي موهاش گره زده بود. گوش هاش هم با گوشواره هاي فيروزه اي بيرون روسري سفيدش مانده بود. سونيا روسري نداشت. سلام کردم. زن خاچيک پيشاني ام را بوسيد! درست مثل همان سال هاي کودکي که به خانه شان مي رفتيم. گفتند خانه اشان را آورده اند اراک؛ سه راه ارامنه زندگي مي کنند. گرم گفتگو بوديم که ناگاه تيزي نگاهي دلم را لرزاند! آقاي عامري معلم منطق لحظه اي ايستاد و از پشت شيشه عينک ذره بيني اش نگاهمان کرد و رفت. به مدرسه مي رفت. با خودم گفتم يعني ديد که زن خاچيک پيشاني ام را بوسيد؟ او که از مادرم بزرگترست! از سوي ديگر با خودم مي گفتم هر چه باشد او ارمني ست و آقاي عامري که نمي داند ما با هم آشنا هستيم. وقتي به حجره اقاي عامري رسيدم؛ بلا فاصله پرسيد آن ها کي بودند؟ گفتم اهل حمريان بودند، از کودکي با خانواده شان آشنا بودم و با دختر و پسرشان هم مدرسه اي. ارمني هستند ديگه؟ 

- بله پيدا بود که ارمني هستند!
- پس نجسند.
در کلامش آن چنان قهر و اخم موج مي زد، که دهانم تلخ شد و رعشه اي از درد توي پيشاني ام پيچيد. گفتم. پاکند مثل دسته گل!
- نجسند!
- پاکند!
- تو از کجا مي گويي پاکند؟
- شما از کجا مي فرماييد نجسند؟
- تو بايد بگويي چرا پاکند.
- شما بفرماييد چرا پاک نيستند! اصل بر پاکي ست. مگر شما نخوانده ايد " کل شيي طاهر حتي تعلم انه قذر!" – همه چيز پاک است مگر اين که به آلودگي آن علم پيدا کنيد.
- تو اين را از کي ياد گرفتي؟
- از حاج آخوند.
- يعني آخوند ده تان ارامنه را پاک مي داند؟
- بله، من ديدم به خانه ي آن ها مي رود سر سفره شان مي نشيند. از همان باديه اي که آن ها آب مي خورند آب مي خورد. با همان حوله آن ها دست و صورتش را خشک مي کند، در خانه آن ها نماز مي خواند. وقت نمازش هم زن و مرد ارمني دستشان را روي قلبشان مي گذارند و چشمانشان پر از اشک مي شود. باغ انگور حاج آخوند دست همين خاچيک بود، او باغ را هرس مي کرد، آبياري مي کرد و مي گفت اين کار برکت زندگي اوست.
- حاج آخوند درس هم خوانده؟
- بله.
- کجا؟
- پنج سال حوزه اقا ضياء الدين اراک، ده سال اصفهان، ده سال نجف،پنج سال هم قم.
- سي سال درس خوانده، آن وقت آمده آخوند ده شده؟
- از خودش بپرسيد چرا در ده مانده است.
-شايد هم عمر صرف کرده اما خوش ذهن نبوده و چيزي ياد نگرفته!
آقاي عامري بهترين معلم منطق بود، کتاب الکبري في المنطق و حاشيه ملا عبدالله را از همه بهتر درس مي داد. به ما گفته بودند که معلمتان را مدح کنيد! تملق در راه علم پسنديده است!. اما سينه ام تنگ شده بود چطور مي شد کسي در باره حاج آخوند چنين حرفي بزند و ساکت بمانم؟
پرسيدم شما طعام اهل کتاب را پاک نمي دانيد؟ گفت نه. گفتم مگر قرآن مجيد نمي گويد طعام اهل کتاب براي شما حلال است و طعام شما هم براي آن ها حلال. يعني مي توانيد به خانه ي هم برويد و هم سفره شويد.
- نه پسر جان منظور قرآن از طعام گندم است! کتاب هاي لغت هم همين را مي گويد.
اين بحث بارها پيش حاج آخوند مطرح شده بود. جزييات بحث يادم بود.. به آيات ديگري که از طعام سخن گفته شده بود اشاره کردم. مثل: و لا يحض علي طعام المسکين...اصلا يک بار حاج آخوند به ما گفت قرآن را دوره کنيم و کلمه طعام را هر جا بود بشماريم ويادداشت کنيم. او براي ما توضيح داده بود که مراد از طعام همين غذاي معمول خانواده هاست. به آقاي عامري گفتم موافقيد برويم کتابخانه، لسان العرب را نگاه کنيم؟ مفردات راغب هم هست و نيز مجمع البحرين طريحي؟ همه شان مي گويند طعام همان غذاي معمول است. اسم جامع لکل ما يوکل! گفت اين ها را هم حاج آخوند يادت داده؟
-بله،
- من تا به حال هيچکدام اين کتاب ها را نديده ام. اصلا نمي دانم در کتاب خانه هست يا نه! حرف ديگري درباره طهارت اهل کتاب نزد؟
- چرا گفتند خدمتکار امام رضا يک دختر مسيحي بود. برخي اعتراض کردند که آن دختر وضو نمي گيرد و غسل نمي کند. امام رضا فرمود اشکالي ندارد! دست هايش را که مي شويد. تازه حاج آخوند مي گفت مي شود با دختران ارمني ازدواج کرد! نيازي نيست که آن ها از دين خود دست بردارند.
- حرف ديگري نزد!
-چرا مي گفت اسلام دين آساني است آخوندا سختش کردند! ايمان را به شريعت تبديل کردند. اين کار آخونداي همه ي دين هاست! دين ديگر راه زندگي نيست باري ست که بايد بر دوش بکشي...
گفت همين است ديگر يک بز گر گله اي را گر مي کند! گفتم شما حاج آخوند را نمي شناسيد. او بيشتر از شما درس خوانده است. صداي آقاي عامري بلند شده بود. يکي از طلبه ها در اتاق را باز کرد و گفت آقاي عامري دوباره جوشي شدي! اين همه نماز و روزه مستحبي و اجاره اي پس کي تو را آرام مي کند؟ چرا سر بچه مردم داد مي زني؟ آقاي عامري از خشم مي لرزيد. مي دانستم که در خشم و خروش او ذره اي ريا نيست.. واقعا گمان مي کرد که حاج آخوند شريعت را درست درک نکرده است. به قول خودش فقه را تذوق نکرده است. ديگر نمي توانستم پيش او منطق بخوانم.
براي نماز مغرب و عشا رفتم مسجد حاج تقي خان، موضوع را براي آيه الله احمدي تعريف کردم. با حوصله به همه حرفم گوش داد. گفت اشکالي ندارد خودم برايت منطق مي گويم. کتاب الکبري و حاشيه را پيش آقاي احمدي خواندم و هميشه به مادر سونيا درود فرستادم که بوسه مادرانه او بر پيشاني ام چه سرنوشت شيريني را برايم رقم زد!
وقتي براي حاج آخوند داستان را تعريف کردم. خنديد و گفت: در طريقت هر چه پيش سالک آيد خير اوست... به حکمت نهج البلاغه اشاره کرد که انسان ها دشمني شان به دليل ناداني ست. به جاي اين که دشمن ناداني خويش باشند، ريشه دشمني شان ناداني ست. سيد نکته را گرفتي!
در خلوت خودم خداوند را هزار بار شکر مي کردم که آخوند ده ما حاج آخوند است؛ در خيالم تصور مي کردم اگر اقاي عامري يا شبيه او آخوند ده ما مي شد؛ چه بر سر زندگي ميآمد؟ بهشت ما ويران مي شد...
سيدعطاءالله مهاجراني
 

 




:: موضوعات مرتبط: سياسي , ,
:: برچسب‌ها: مهاجراني , ارامنه , حمريان ,
من بغض فرو خورده ی هزاران جوان بیکار ایرانی را فریاد خواهم کرد. اصل 28 قانون اساسی ـ هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است ومخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برای‌همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احرازمشاغل ایجاد نماید. اصل 29 قانون اساسی ـ برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی‌،بیکاری‌، پیری‌، از کارافتادگی‌، بی‌سرپرستی‌، در راه‌ماندگی‌، حوادث‌و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی‌به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی‌.

برای مشخص شدن آمار بیکاران لطفا وضعیت شغلی خود را در اینجا مشخص کنید:

RSS

Powered By
loxblog.Com