انسان.....آه واژه مقدس خلقت......داستان خلقت انسان  و غربت انسانيت.....

آن زمان كه در دستان تو، خاك و كالبدي بي روح بودم و آن فرشتگاني كه تو در سرزمين پر نعمت نفهميدن رستگارشان كردي، دور تا دورم را گرفته بودند.همه جا رنگارنگ بود از زيبايي هاي تخيل و تو از روح ظريف و كودكانه خويش بر من دميدي و به فرهنگ الغت وجودم كلمه حيات بخشيدي و من لبخند تو را ديدم كه ملكوتيان كه قدرت فهميدن انسانيت را ندارند و تا كنون آدم نديده اند، در برابر زيبايي و اين معجزه خلقت مدهوش وار به خاك افتادند بدون انكه بفهمند كه چه ميكنند

من اما با ناز و كرشمه با حوا وارد بهشت شدم و دركنار چشمه سارانش ارميدم و از شراب بهشتي نوشيدم و هنوز در شگفتم كه چرا اين شراب حلال است وآن شراب قرن 21 حرام؟؟و اين حوريان بهشتي كه منبر داران براي رسيدن به آن روضه ميخوانند و اين شبه ملاها به خاطرش نماز شب را طولاني ميكنند و به خاطر كام گرفتن از لب ان حوري به چه ظرافت دانه هاي تسبيح را ازبين دو انگشتان شان رد ميكنند، مگر چه زياد تر دارند از ان دختران زيبا روي كه هم انسانند و هم مقدس؟؟

همه جا سبز، همه در رقصي كه ديگر گناه نيست، شراب پاك آماده، درختان انبوه،‌پرندگان درآواز و كمي آن طرف تر همان ميوه ممنوعه تقدير كه بايد بي اختيار و بالاجبار از ان بخورم.ستون بدنم ميلرزد وقتي نگاهش ميكنم و در انتهاي مسير نگاهم انسانهاي طول تاريخ را مي بينم كه منتظرند تا من با خوردن ان ميوه، نامه خلقت و حياتشان را امضا كنم كه اگر نخورم زميني در كار نيست.اگر نخورم كه تا اخر بايد در بهشت بمانم.اگر نخورم كه حكمت خلقت باطل ميشود.پس خدا چرا من را آفريد ؟؟؟ افريد كه با خوردن آن، حكومت زميني اش را آغاز كند.اگر نخورم كه امتحانات خدا برگزار نميشود.اگر نخورم كه مردم از فيض رساله هاي  ايت الله العظمي نوري همداني بهره مند نخواهند شد و دكان كاسبي رساله فروشي ها بسته خواهد شد.پس بي اختيار بايد خورد.بايد خورد و مسئوليتش را به گردن شيطان انداخت.شيطان فرشته اي كه تاوان انسانيت را ميدهد.فرشته اي كه در سرنوشتش آمده كه بايد قرباني شود.طرد شود.تخريب شود تا برگي از كتاب انسانيت ورق بخورد

ببخش اي ملكوتيان.ببخش اي نسلهاي پر رنج آينده.ببخش اي زمين آزرده.ببخش اي شيطان.بايد اين ميوه را بخورم تا روزي صور اسرافيل اين كودك بزرگوار بصدا درآيد.